۱۶ خرداد، ۱۳۸۵

ملاقات با غریبه ای در آینه

حس غریبی دارم وقتی پس از ده- پانزده سال مداوم و تمام وقت عینک زدن، عینک ام را - احتمالا برای همیشه - برداشته ام، حالا هر بار که در آینه نگاه می کنم انگار باغریبه ای روبرو می شوم، بیگانه ای که راست در چشمانم خیره می شود و انگار می پرسد: «تو دیگه کی هستی؟!» یا شاید: «تو تا حالا کجا بودی!؟»

۲ نظر:

ناشناس گفت...

سلام بر آفريننده كتابخانه والدين
مي بينم كه به رغم همه مشكلات و دغدغه هاي وقت گير زندگي، علاوه بر تارنماي ارزشمند كتابخانه والدين، دل نوشته هايتان را نيز به ثبت مي رسانيد. اقدامي تحسين برانگيز كه اميدوار دوام يابد.
فنوتيپ جديد هم مبارك باشد!
در مورد كم كاري يا بي كاري! در كتابخانه والدين هم حق با شماست ...
شرمنده ام.

ناشناس گفت...

مبارک است.