۰۸ مرداد، ۱۳۸۶
زنان همیشه عاشق!
اما مسأله اصلاً این نیست که در واقعیت چنین عشق ناب و بیقید و شرطی در زندگی ایشان وجود دارد یا ندارد. مسأله اصراری است که برای قبولاندن این موضوع به خواننده به خرج میدهند!
در وبلاگهای مردان اما چنین اشاراتی ندیدهام (جز یک مورد آن هم بسیار گذرا). مردان به ندرت در نقش «همسر» در وبلاگهایشان حرف میزنند. (چرا؟)
آیا این ابراز عشق توسط زنان تنها بیان احساسات ناب شخصی درحضور جمع است؟! من به شدت تردید دارم که چنین باشد. این تظاهرات عاشقانه برای این زنان در وبلاگهایشان به نظرم واجد معناها و کارکردهای گستردهتری است...
پ.ن: نمیدانم آیا زمانی جسارت این را خواهم یافت که در این مورد دراین جا چیز بیشتری بنویسم یا نه...!
۰۴ مرداد، ۱۳۸۶
دوربین مخفی و مسؤولیت اخلاقی
برای من معمولاً این برنامههای دوربین مخفی که یک محرک غیرعادی یا غیرمنتظره میگذارند تا ببینند آدمها چهطور واکنش نشان میدهند تا مردم را به این وسیله بخندانند به هیچوجه جالب و خندهدار نیست! اصلاً محتوایی ندارد که بخواهد آدم را بخنداند. شاید کسی از صدای خندهای که روی اینجور برنامهها پخش میشود خندهاش بگیرد البته!
اما برعکس از دوربین مخفیای که کنشهای معمولی و روزمرهی ما را ثبت میکند و مثل آینه در برابرمان میگذارد به شدت خوشام میآید! این فیلمها خیلی بهنظرم تأملبرانگیز است، تصویر خود ما را به خودمان نشان میدهد و گاهی بعضیهایمان را به بعضی دیگر، فرقی نمیکند. ما را وامیدارد که رفتار خودمان را بازبینی کنیم؛ با دقت و تمرکز و تأمل بیشتر، فارغ از غبار عادت و روزمرگی، فارغ از حواشی نامربوط و برهمزنندهی تمرکز حواس و فکر.
باید اضافه کنم به عقیدهی من تا زمانی که افراد نمایشدادهشده قابل شناسایی نباشند از لحاظ اخلاقی مسؤولیتی متوجه سازنده یا پخشکننده نیست. به علاوه بسیار بعید بهنظر میرسد سازندگان چنین برنامههایی در پی یک کنجکاوی صرفاً شخصی توجه مخاطبانشان را به رفتار کسی در یک موقعیت روزمره جلب کنند! چنین برنامههایی ژانر یا محملی برای نقد اجتماعی هستند. یک «کنجکاوی شخصی» نمی تواند موضوع ابزاری که ماهیت رسانهای دارد قرار بگیرد؛ خواه تلویزیون باشد یا وبلاگ، و ارزش چنین برنامههایی در جلب توجه مخاطب دقیقاً در همین نکته نهفته است. مخاطبی که چنین نکتهای را درک نکند از ماهیت رسانهای تلویزیون یا وبلاگ غفلت کرده است.
کامنت
بدین ترتیب بهتر است کامنت مربوط به هر مطلب را در زیر همان مطلب بنویسیم، چون به هر حال حتی اگر در پستی مربوط به چند ماه پیش کامنت گذاشته شود، صاحب وبلاگ اگر تنظیم فوق را فعال کرده باشد (مثل من) میتواند سریعاً مطلع شود
آگهی بازرگانی: زندهباد بلاگر!
۰۳ مرداد، ۱۳۸۶
آرامش
نمیدانم این جور برخورد کردن را ناخودآگاه در کودکی آموخته یا در بزرگسالی تعمداً تلاش کرده چنین باشد و اصلاً تفسیر و هدف خودش از این کار چیست؟ از دید من اما شیوهی بسیار جالب و آرامشبخشی در تعامل با دیگران است، تنها قسمت مشکل کار این است که باید نسبت به قضاوت و تصویری که دیگران از او دارند بیاعتنا باشد؛ نسبت به حقانیتاش. شاید با خودش میگوید: «چه اهمیت دارد حرفام را بهشان ثابت کنم؟ مهم این است که خودم میدانم درست است»! یا:«چرا باید اصرار داشته باشم آنها هم حقیقت را بدانند اگر خودشان تمایلی ندارند؟» یا: «چرا باید خودم را برای کل کل کردن با بقیه خسته کنم»! انگار او رابطهای بین حقیقت و حقانیت نمیبیند: اگر چیزی از نظرش حقیقت دارد الزامی برای اثبات حقانیت خودش نمیبیند و برعکس!
نمیدانم شاید هم هیچکدام از حدسهای من درست نباشد. اما به هر حال با همین تفسیرهایی که من کردم هم بهنظرم شیوهی قابل قبولی برای داشتن یک زندگی آرام و همزیستی کمتنش با مردم است.
۲۹ تیر، ۱۳۸۶
اعترافات
۲۵ تیر، ۱۳۸۶
برشی از زندگی (1)
۲۱ تیر، ۱۳۸۶
پاییز جوجهها
این کار لابد تأثیر مجرب و معجزهآسایی بر آرامش روح و روانشان دارد و مرحمی بر قلب شکستهشان است! پس تو نگاه میکنی: در غیابشان لبخند میزنی و در حضورشان سکوت میکنی... لابد بالاخره روزی -دوباره- آخر پاییز جوجه ها را میشمارند! تا آخر پاییز راه درازی نیست و تو را از شمارش جوجهها باکی...
شهود معلمی و عدالت
فکر میکنم چیزی که ما –در جایگاه دانشجو یا دانشآموز- اغلب نادیده میگیریم، همین تأثیر شهود معلم در قضاوتاش هست. به حساب نیاوردن تأثیر عامل شهود، احتمالاً گاهی موجب سوء تعبیرها یا تشکیکهایی در مورد عادلانه بودن رفتار معلم میشود.
سؤال این جا است که آیا معلم به نحوی میتواند مانع از چنین تشکیکهایی بشود؟ آیا تنها راه اثبات عدالت معلم، تکیهی محض بر نتایج ارزیابی رسمی (امتحان کتبی) است؟ و آیا «هرگونه» امتحان کتبیای، ولو این که به دقت کامل تصحیح شود و کل بار ارزشیابی دانشجو یا دانشآموز را به دوش بکشد، میتواند به مثابهی ترازوی عدالت عمل کند؟ آیا اصلاً کارکرد مثبت این شهود (اگر دارد) آنقدر هست که ارزش زیر سؤال رفتن عدالت معلم را داشته باشد؟ و مهمتر از همه این شهود تا چه حد قابل اعتماد است؟
من فعلاً جوابی برای این سؤالها ندارم...
۱۸ تیر، ۱۳۸۶
لیست کارها
اول این لیست بامزه را حتماً ببینید!
پست مزبور را چند روز پیش دیدم، آن روز فکر کردم «لیستِ کارهایِ در نوبتِ انجام» آدمها چهقدر میتوا ند شاخصی از ویژگی شحصیتی آنها و نوع نگاهشان به ساز و کارهای جهان و ارزیابیشان از تواناییهای خودشان و شیوهی تفکرشان در مورد ارتباط این دو باشد. امروز به این فکر افتادم که احتمالاً بعضی ازدولتمردان ما هم چنین لیستهایی در جیب دارند! فرض کنیم چیزی شبیه این:
لیست کارهایی که باید انجام شود:
1- رسیدن به رشد اقتصادی ده درصد
2- رفتن به بازار سیاه هستهای + خرید لوازم مورد نیاز غنیسازی اورانیم
3- انجام مانورهای تبلیغاتی داخلی و خارجی
4- کسب رتبهی اول علم و فناوری در جهان
5- رساندن نرخ بیکاری به 1.02٪
6- مالاندن پوزهی امریکا به خاک
7- ساختن بزرگترین کارخانهی پتروشیمی جهان
8- محو اسرائیل از نقشه
9- اجرا کردن بزرگترین پروژه IT دنیا
10- از بین بردن اعتیاد
11- از بین بردن آلودگی هوا
12- صادر کردن تکنولوژیهای پیشرفته به اروپا
13- صادر کردن تکنولوژیهای پیشرفته به امریکا
14- صادر کردن تکنولوژیهای پیشرفته به ژاپن
15- تعطیل کردن مؤسسهی نشنال جئوگرافی
16- تولید قدرمندترین هواپیمای جنگی غیراقبل ردیابی با رادار قابل رقابت با انواع امریکایی آن
17- قرار گرفتن در لیست ده کشور برتر صنعتی جهان
18- کاهش نرخ طلاق
19- واردات جدیدترین تجهیزات حمل و نقل که فقط در یک یا دو کشور وجود داشته باشد
20- انجام دهنکجی به شورای امنیت و پاره کردن قطعنامههای آن در یک سخنرانی رسمی
21- ترویج صیغه
22- کاهش تصادف ماشینهای سواری در جادهها
تفاوتِ سطح کارهای در دست انجام ضمن فقدان هرگونه اولویتبندی و ارتباطهای معنادار، و حتی عدم استفاده از ادبیات متناسب و مرتبط با هر موضوع، فقدان هرگونه زمان بندی و مرحله بندی ویژگی عمدهی چنین لیستی است.
۱۶ تیر، ۱۳۸۶
هیلتر کردن یک وبلاگ فکسنی کم خواننده ( که نصف هیتاش را هم از گوگل می گیرد!) و پاستوریزهای مثل اینجا کار مضحکی است!
۱۴ تیر، ۱۳۸۶
دو گزاره
2- مادر بودن، زن بودن یک زن را تهدید نمی کند؛ بلکه «بودن» او را به چالش میکشد!