راستاش کمتر پیش میآید که خوانندهی دائمی وبلاگی بشوم که صرفاً روزنوشتهای نویسنده است، مگر شخصیت و نوع نگاه نویسنده جذابیت خاصی برایام داشته باشد. گاهی هم اما به لینکی یا به آشناییای دور یا نزدیک در جایی روی نت یا خارج از آن، نگاهی به وبلاگهای روزنوشت میاندازم. نکتهای که اخیراً توجه ام را جلب کرده این که غالباً زنان متأهلی که تا به حال وبلاگهایشان را خواندهام در روزنوشتهاشان به شدت و گاه با ظرافت سعی دارند به خواننده حالی کنند که عاشق دلخستهی همسرانشان هستند! حتی اگر بدانند بعضی خوانندهگانشان هم میدانند که واقعیت آن طور که ادعا میکنند نیست!
اما مسأله اصلاً این نیست که در واقعیت چنین عشق ناب و بیقید و شرطی در زندگی ایشان وجود دارد یا ندارد. مسأله اصراری است که برای قبولاندن این موضوع به خواننده به خرج میدهند!
در وبلاگهای مردان اما چنین اشاراتی ندیدهام (جز یک مورد آن هم بسیار گذرا). مردان به ندرت در نقش «همسر» در وبلاگهایشان حرف میزنند. (چرا؟)
آیا این ابراز عشق توسط زنان تنها بیان احساسات ناب شخصی درحضور جمع است؟! من به شدت تردید دارم که چنین باشد. این تظاهرات عاشقانه برای این زنان در وبلاگهایشان به نظرم واجد معناها و کارکردهای گستردهتری است...
پ.ن: نمیدانم آیا زمانی جسارت این را خواهم یافت که در این مورد دراین جا چیز بیشتری بنویسم یا نه...!
۴ نظر:
راستش من همچه چیزی ندیده ام احتمالا برای اینکه روزنوشتها را چندان نمی خوانم. شاید حق با تو باشه. ولی تو وبلاگهای مردها هم من جند مورد دیده ام که از همسرشان تعریف زیبایی کرده بودند. که بنظرم خیلی لطیف آمد و فکر کنم که لینک یکی شونو گذاشته ام روی وبلاگم.
فکر کنم کارکردش این باشه که معمولا زنها بیشتر در معرض اتهمام برای خیانتنن تا مردها میخوان این نقطه رو ببندن
آقامهدی ، من هم معتقدم یکی از کارکردهاش رفع شبهههای احتمالی! البته نه این که زنها بیشتر در معرض اتهام باشند (اتفاقا مردها بیشتر در معرض این سوء ظن هستند!) بلکه این اتهام برای زنها هزینهی به مراتب سنگینتری دارد. شاید این زنها برای گریز از تحمیل شدن چنین هزینههایی اقدام به پیشگیری میکنند!
شاید دلیلش این است که جامعه بیشتر از زنان می پذیرد درباره احساسات شان صحبت کنند و آنها بروز دهند تا مردان. مردان باید نشان دهند مردند و گریه نمی کنند و احساساتی نمی شوند تا هویت مردانگی شان را تثبیا کنند. بالعکس زنان برای کسب هویت زنانه به مقداری آبغوره و احساسات نیاز دارند. این حکم جامعه است.
فاضلی
ارسال یک نظر