۲۹ تیر، ۱۳۸۹

اخلاق جامعه؛ آويزان از گردن يا جيب

من هيچ وقت اهل فوتبال تماشا يا پيگيري كردن نبوده ام (شايد جز چندماهي در عنفوان جواني، آن هم در اثر جوگرفتگي ام در دبيرستان). اما در حاشيه ي فوتبال دو تا نكته مي خواهم بگويم چون گاهي صفحه ورزشي روزنامه را نگاهي مي اندازم، و صد البته به خاطر حاشيه هاي اش.

چند روز پيش به نظرم در يكي از همين صفحات خواندم كه تلويزيون در مصاحبه اي كه از علي دايي پخش مي كرده، گردنبند او را سفيد (همان شطرنجي خودمان) كرده است. تبعا براي حفظ عفاف و حجاب و محافظت از "اخلاق" جامعه در برابر انحراف و مدهاي چنين و چنان.
ديروز هم خواندم كه ايشان قرار است براي هجده ماه مربي گري نمي دانم كدام تيم يك ميليارد و هشتصدميليون تومان بگيرد! البته من نمي دانم اين عدد چند صفر دارد. فقط حدس مي زنم ضرري كه پرداخت چنين پول هايي به كسي (هركسي كه مي خواهد باشد) براي اخلاق جامعه دارد خيلي بيش تر از گردنبندش است! اين كه جامعه هر چي بگردد با هيچ منطق قديمي و جديدي نتواند توجيهي براي چنين درآمد افسانه اي پيدا كند واقعا چه عواقبي دارد؟ من كه عاجزم از پيش بيني اش، فقط حدس مي زنم چيزي كه تا اين حد نامتعارف باشد، بايد انتظار داشت اثرش هم به همين اندازه نامتعارف و پيش بيني ناپذير باشد.

چه چيز، در چه جور جامعه اي، مي تواند چه جور آدمي را لايق دريافت چنين مبلغي بكند؟ و چه كساني "ناگزير" از پرداخت چنين مبلغي اند؟


تقريبا بي ربط: ضربه اي را كه رسوايي مالي اخير حسين رضازاده به هيبت "قهرماني" (در معناي انتزاعي آن) زد چه چيز مي تواند جبران كند؟ و ضربه اي كه مثلا خبر دوپينگي بودن اش (كه مطمئن نيستم بالاخره تاييد شد يا نشد) به معناي "قهرمان" زد چه طور؟

هیچ نظری موجود نیست: