۱۱ شهریور، ۱۳۸۵

سودای هسته‌ای!؟

سرزمین من، سرزمین فاجعه‌ها است: فاجعه‌‌های کوچک، فاجعه‌های بزرگ، فاجعه‌های تکرارشونده، سرزمین فاجعه‌های کوچک روزمره!... سرزمینی که عظمت و هولناکی فاجعه‌های بزرگش، فاجعه‌های کوچکش را به ریشخند می‌گیرد، سرزمینی که فاجعه‌های کوچک در برابر فاجعه‌های بزرگ رنگ می‌بازد، سرزمین فاجعه‌هایی که مسؤولی ندارد، فاجعه‌هایی که همیشه و همیشه مسؤولانش در فاجعه جان سپرده‌اند! سرزمین بازمانده‌گان فاجعه‌ها! سرزمین آدم‌های کوچکی که گاه قربانی فاجعه می‌شوند و گاه تنها نشان یک معجزه. سرزمین من، سرزمین معجزه‌ها است، چه در این جا نه تنها«زنده ماندن» که «زنده بودن» نیز معجزه است. سرزمین من، سرزمین آدم‌هایی است که در سایه‌ی فاجعه می‌زیند و دل خوش دارند و هیچ در اندیشه و اندیشناک فاجعه‌ای که بی‌تابانه انتظارشان را می‌کشد نیستند...

پ.ن1: راستی، «فاجعه‌های کوچک» هم از آن پارادوکس‌هایِ درناکِ طنزآمیز عصر و سرزمین من است.
پ.ن2: این یادداشت را دو سال واندی پیش در حاشیه‌ی فاجعه‌ی دیگری نوشته بودم... افسوس

۴ نظر:

ناشناس گفت...

ندای عزیزم!خبر موفقیتت واقعا خوشحالم کرد. اراده ات را می ستایم ودر انتظار خبرهای موفقیت ووارتقائ بیشتر علمی واجتماعی تو همانطور که شایستگی آن را داری می مانم.

My World گفت...

سلام ندا خانم
امیدوارم شما و خانواده محترم سلامت باشید. از اینکه بعد از سال ها مجددا به کلبه ما سری زدید سپاسگزارم.

فاضلی

ناشناس گفت...

کشور ما فاجعه در فاجعه است. چیزی که ارزش ندارد جان انسانهاست.

ناشناس گفت...

امیوارم این حاشیه ی دردناک دوباره برای فاجعه ی دیگه تکرار نشه! ایران بدون فاجعه آرزوی ما