در حاشیه فیلم "ساز دهنی": این روزها انگار همه مان یک جورهایی "امیرو" هستیم؛ ساز دهنی مان به وسعت همه ی بازار... آیا روزی خواهد رسید که لذت شگرف به آب افکندن سازدهنی را تجربه کنیم؟
پی نوشت: چند روز پیش به دوستی می گفتم احساس عجیبی نسبت به «بازار» پیدا کرده ام و برای همین میل ندارم به بازار بروم؛ این احساس که بازار رنگارنگ و پر زرق و برق این روزها مرا کنترل می کند باعث می شود حس بدی نسبت به خودم پیدا کنم. گرچه می شود تفسیرهای متنوع دیگری هم بار فیلم "ساز دهنی" کرد(مثلا تفسیر سیاسی و ...)، اما این احساسِ اخیرِ مرا، ساز دهنی خیلی خوب توصیف کرده است. هرچند در این فضایی که همه برای "الاغِ عبدلی شدن" از هم پیشی می گیرند و به آن سخت مفتخرند؛ فکر می کنم به دشواری بشود به کلی از وسوسه ی سازدهنی (و الاغ شدن به این بهانه)، شانه خالی کرد!
پی نوشت: چند روز پیش به دوستی می گفتم احساس عجیبی نسبت به «بازار» پیدا کرده ام و برای همین میل ندارم به بازار بروم؛ این احساس که بازار رنگارنگ و پر زرق و برق این روزها مرا کنترل می کند باعث می شود حس بدی نسبت به خودم پیدا کنم. گرچه می شود تفسیرهای متنوع دیگری هم بار فیلم "ساز دهنی" کرد(مثلا تفسیر سیاسی و ...)، اما این احساسِ اخیرِ مرا، ساز دهنی خیلی خوب توصیف کرده است. هرچند در این فضایی که همه برای "الاغِ عبدلی شدن" از هم پیشی می گیرند و به آن سخت مفتخرند؛ فکر می کنم به دشواری بشود به کلی از وسوسه ی سازدهنی (و الاغ شدن به این بهانه)، شانه خالی کرد!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر