۰۶ مرداد، ۱۳۸۷

کم کم داشتم احساس می کردم شاید بیماری خاصی گرفته ام... اما وقتی دیدم یکی دیگر هم پیدا شد که «علی سنتوری» جنجالی را مبتذل بخواند و یکی پیدا شد که یک نقد جانانه در مورد کافه پیانو بنویسد؛ کمی خیال ام راحت شد که هنوز از لحاظ دماغی مشکل حادی پیدا نکرده ام و ذائقه ام عیب عمده ای نکرده ...

۲ نظر:

ناشناس گفت...

چرا مبتذل؟؟ یعنی واقعا از نظر شما مبتذل بود؟!

n گفت...

این جا منظور از مبتذل آن چیزی نیست که در ادبیات مقامات مسوول وزارت ارشاد یا قوه قضاییه می خوانیم و می شنویم، منظور هر چیز سطحی، کم مایه یا تکراری است. پرداختن به مضمون علی سنتوری شاید ده-پانزده سال پیش می توانست تکان دهنده باشد، اما امروز این شعارهای تکراری در قالب فیلم دیگر برای من جذاب نیست. و جذب کردن تماشاگر به زور این شعارهای نخ نما و ساز و آواز و ستاره به نظرم در شان یک فیلمساز نامدار نیست. در موضوع اعتیاد، من فیلم رخشان بنی اعتماد «خون بازی» را ترجیح می دهم؛ به خاطر خرق عادتی که در آن بود و به خاطر تصاویر و مضامینی که تا چند روز ذهن مرا درگیر کرده بود... و خوب البته سلیقه ها متفاوت است! و ظاهرا همان جور که گفتم افراد کمی با من موافق اند!
نیم نگاه