6-7 سال پیش متنی را میخواندم در مورد برخورد با ناباروری. به زوج های نابارور توصیه هایی کرده بود به نظرم. چیزی از آن متن به یادم نمانده، تنها یک نکته را به خاطر دارم. این که زوج نابارور وقتی شروع به اقدامات درمانی می کنند، باید نقطه ی آخر را برای خودشان تعیین کنند، یعنی معلوم کنند که تا کجا حاضرند پیش بروند برای حل مشکل ناباروری. به بیان دیگر، معلوم کنند که حد نهایی هزینه ای که حاضرند برای بچه دار شدن بپردازند چه قدر است. یادم نیست توضیحات اش چی بود. اما به نظرم این توصیه ای است که خیلی جاهای دیگر هم می شود (یا باید) به کارش بست.
واقعیت این است که بعضی خواسته ها، مستلزم آزمودن روش ها یا اقدامات گوناگونی در سطوح متفاوت ریسک و هزینه هستند. خصوصا بعضی از این خواسته ها در فضایی مشحون از هیجانات مثبت و منفی ادراک می شوند. در مراحل مختلف اقدام، بسته به میزان موفقیت، و دوری و نزدیکی به هدف ، میزان و ترکیب این هیجانات تغییر می کند. تبعا در مورد اقدامی که مستلزم ریسک و هزینه است، تصمیم گیری در فضای هیجانی، عقلانی نیست. بنابراین قبل ازاین که هیجانات ناشی از فراز و نشیب های دستیابی به نقطه ی هدف، فرد را دستخوش احساسات شدید کند، وی باید تصمیمی عقلانی درباره ی آخرین نقطه و حداکثر میزان هزینه و ریسکی که میخواهد یا می تواند بپذیرد، اتخاذ کند، و پس از آن، همه ی تصمیمات و اقدامات خود را بر اساس این نقطه تنظیم کند به طوری که از این نقطه تخطی نکند.
سپردن خود به جریان پرتلاطم و پیش بینی ناپذیر احساسات و پیشامدهای تصادفی مسیر، برای رسیدن به مقصود، شرط عقل نیست. این کار هم می تواند از ابعاد مختلف برای فرد بسیار ویرانگر باشد، و هم نتایج ناخواسته ای به بار آورد که قبلا تدبیری درباره ی آن اندیشیده نشده، بنابراین منجر به از دست رفتن کنترل امور می شود.
نباید فراموش کرد که وضعیت ها دو گونه اند: یکی وضعیت هایی مانند آن چه در بالا ذکر شد: یعنی آن چه مطلوب استT، نه تنها ریسک و هزینه ی متفاوتی می طلبد، بلکه خصوصا دستیابی به آن با عواطف فرد مرتبط است. به زبان وبری شاید بشود گفت، کنش مربوط به آن وضعیت، ترکیبی از کنش عقلانی معطوف به هدف و کنش عاطفی است. وضعیت دیگر وقتی است که مطلوب ما بیشتر مستلزم کنشی از نوع عقلانی معطوف به هدف است. در وضعیت اخیر تبعا بهتر آن است که راه مذاکره و چانه زنی را باز گذاشت و امکان های مختلف را بسته به شرایط متفاوت موجود سبک و سنگین، و آزمون کرد.
واقعیت این است که بعضی خواسته ها، مستلزم آزمودن روش ها یا اقدامات گوناگونی در سطوح متفاوت ریسک و هزینه هستند. خصوصا بعضی از این خواسته ها در فضایی مشحون از هیجانات مثبت و منفی ادراک می شوند. در مراحل مختلف اقدام، بسته به میزان موفقیت، و دوری و نزدیکی به هدف ، میزان و ترکیب این هیجانات تغییر می کند. تبعا در مورد اقدامی که مستلزم ریسک و هزینه است، تصمیم گیری در فضای هیجانی، عقلانی نیست. بنابراین قبل ازاین که هیجانات ناشی از فراز و نشیب های دستیابی به نقطه ی هدف، فرد را دستخوش احساسات شدید کند، وی باید تصمیمی عقلانی درباره ی آخرین نقطه و حداکثر میزان هزینه و ریسکی که میخواهد یا می تواند بپذیرد، اتخاذ کند، و پس از آن، همه ی تصمیمات و اقدامات خود را بر اساس این نقطه تنظیم کند به طوری که از این نقطه تخطی نکند.
سپردن خود به جریان پرتلاطم و پیش بینی ناپذیر احساسات و پیشامدهای تصادفی مسیر، برای رسیدن به مقصود، شرط عقل نیست. این کار هم می تواند از ابعاد مختلف برای فرد بسیار ویرانگر باشد، و هم نتایج ناخواسته ای به بار آورد که قبلا تدبیری درباره ی آن اندیشیده نشده، بنابراین منجر به از دست رفتن کنترل امور می شود.
نباید فراموش کرد که وضعیت ها دو گونه اند: یکی وضعیت هایی مانند آن چه در بالا ذکر شد: یعنی آن چه مطلوب استT، نه تنها ریسک و هزینه ی متفاوتی می طلبد، بلکه خصوصا دستیابی به آن با عواطف فرد مرتبط است. به زبان وبری شاید بشود گفت، کنش مربوط به آن وضعیت، ترکیبی از کنش عقلانی معطوف به هدف و کنش عاطفی است. وضعیت دیگر وقتی است که مطلوب ما بیشتر مستلزم کنشی از نوع عقلانی معطوف به هدف است. در وضعیت اخیر تبعا بهتر آن است که راه مذاکره و چانه زنی را باز گذاشت و امکان های مختلف را بسته به شرایط متفاوت موجود سبک و سنگین، و آزمون کرد.
۲ نظر:
یک بار سر کلاس اقتصاد استاد داشت میگفت که کلاسی برای مدیران رده بالای و بانکی و ... داشته
بعد یک بازی ای میکنه سر کلاس
یک تراول صدی میذاره وسط میگه اینو به بالاترین پیشنهاد میده
(هر کسی که پولی رو که برای تصاحب تراول صدی پیشنهاد میده، میذاره وسط. دست آخر تراول به به بالاترین پیشنهاد داده میشه و پ.ل هایی که اومدن وسط (پیشنهادهایی که که برای تصاحب تراول صدی داده شده بود) توسط صاب زمین جمع میشه)
بازی اینقدر ادامه پیدا میکنه که پیشنهادها به 500 600 تومان میرسه
یعنی افراد حاضر شده بودن 600 هزار تومان پول بدن تا 100 هزار تومان رو بدست بیارن!
(دیگه استاد کم میاره ازشون نکته رو میگه بازی رو تموم میکنه)
مرسی. مثال خیلی جالب، گویا و مرتبطی بود! این نشان میدهد که حتی در موردی که ظاهرا فقط باید عقلانیت ابزاری حاکم باشد، معطوف شدن حواس به صرفا «برنده شدن به هر قیمت» باعث شده طرف بازنده ی مطلق این بازی باشد!
نیم نگاه
ارسال یک نظر