دوست ارجمندی، در کامنتِ پستِ قبلی یادداشتی برای ام گذاشته است که گرچه خواننده گان این «نیم نگاه»ها زیاد نیست اما نیاز به توضیحی کوتاه دیدم.
من قبلاً یک بار گفتم که در این یادداشت های من زیاد به دنبال مصداق ها نگردید! این جوری هم من راحت ترم و هم شما که می خوانیدم. نوشتن ( و به طور اخص وبلاگ نوشتن) برای من فقط حرف زدن نیست، انتقال صرف فکری یا حسی نیست، بلکه ضمناً یک جور تفنن هم هست! یک بازی مفرح یا خلق چیزی، هر چند کوچک! از دید دیگری ممکن است کاملاً ساده و معمولی باشد، اما برای من «نوشتن» فرایندی است که خودم را توش بازمی بینم و می یابم، یا حتی بازتولید می کنم!
برای همین است که می گویم زیاد درگیر این که ضمیرها دقیقاً به چه کسی یا موقعیتی برمی گردد نشوید! تیپ این جور نوشته های ام اتفاقاً به زعم خودم یک جوری است که قابل تعمیم به موقعیت ها و تجربه های مشترک خیلی از آدم ها هست؛ نه فقط من. و اصلاً همین که احساس می کنم در این موقعیت، حسی مشترک نهفته است وادارم می کند به توصیف اش! راست اش از این کار لذت می برم! از این که حس های مشترک انسانی را از زبان یا قلم دیگری بخوانم و بشنوم هم لذت می برم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر