دكتر عبدالرسول پورعباس، رييس جدید سازمان سنجش آموزش كشور، به ایسنا گفت: «امسال 51 درصد داوطلبان آزمونهاي سراسري، كارداني پيوسته و دانشگاه آزاد اسلامي پسر و 49 درصد دختر بودند كه اين رقم در سال گذشته 60 درصد دختر و40 درصد پسر بود.»
در زمینهي اظهارات ایشان چند نکته قابل توجه است:
* آیا چنین تغییر فاحشی در توزیع جنسی داوطلبان طی تنها یک سال طبیعی به نظر میرسد؟ چنین تغییری را چگونه میشود تبیین کرد؟
* آیا نسبت متولدین دختر به پسر که در سن شرکت در کنکور بودهاند، طی دو سال متوالی تا این حد متفاوت بوده است؟
* آیا روند تحولات اجتماعی که منجر به پیشی گرفتن تعداد داوطلبان دختر بر پسر طی سالهای گذشته شده بود، به ناگهان به اندازهای تغییر کرده که تنها طی یک سال نه تنها نسبت داوطلبان دختر به میزان11 درصد افت کرده بلکه پسران بر دختران پیشی گرفتهاند؟
* آیا اشتباهی ساده در اعلام آمار رخ داده است؟
* آیا سیاستی در کار است تا با اعلام چنین آمار مشکوکی نتایج دیگری گرفته شود؟
* آیا مسألهی پذیرش جنسیتی در برخی رشتهها در دفترچههای انتخاب رشتهی کنکور هم صراحتاً اعلام شده است؟
* آیا اعمال سهمیه در کنکور بر مبنای جنسیت (تبعاً به نفع پسران!) قرار است چنان تغییری در نسبت جنسی «پذیرفتهشدهگان» ایجاد کند که پیشاپیش با اعلام چنین آماری در مورد نسبت جنسی«داوطلبان» آن را توجیه میکنند؟
* آیا کنکور به عنوان نظام متمرکز تعیین صلاحیت علمی داوطلبان ورود به دانشگاه که صرفنظر ازبرخی تبعیضها (سهمیهها)، صحنهی رقابتی نسبتاً برابر و منصفانه بود قرار است بیش از پیش نابرابر شود؟
* تبعیض در زمینهی سنجش قابلیتهای علمی راه به کجا میبرد و در نهایت به نفع چه کسی یا چیزی خواهد بود؟ مردان؟ زنان؟ جامعه؟ توسعه؟
۶ نظر:
خداییش دارید بی انصافی می کنید.سال گذشته نسبت قبولی دختران 64 در صد و پسران 36 درصد بود که این آمار قطعا امسال بدتر هم خواهد شد.من مخالف ادامه تحصیل دختران نیستم اما اگر وضع به همین منوال پیش برود هم دولت و هم خانواده ها ضرر می کنند.دلیلش رو در وبلاگم توضیح خواهم داد.
ندای عزیز
بنا به فرموده ی شما پستی در این ارتباط تهیه کردم. موفق باشید
مهدی گرامی،
من سری به وبلاگتان زدم تا بدانم تفسیر شما از «انصاف» چگونه است، اما پستی در این مورد در آنجا نیافتم. نمیدانم مشکل کجا است؟
دوست گرامی؛ اف.آر.اچ،
خانم دکتر احمدنیا البته لطف کردهاند که مرا دوست خطاب کردهاند، گو این که نسبت من با ایشان نسبتی از جنس استاد- شاگردی است. در مورد گفتههایتان باید بگویم من اگر علت «غیرعادی» بودن آمار مذکور را میدانستم به سؤال کردن رو نمیآوردم! آمار مذکور از «دید من» غیرعادیتر ازآن است که بشود حدسهای خوشبینانه در موردش زد، اما اگر کسی ایدهی خوشبینانهای دراین مورد داشته باشد برایام خواندنی خواهد بود. لُب کلام من این است که تبعیض در رقابتی که میخواهد برابر باشد نمیتواند تأثیر اجتماعی مثبتی داشته باشد که آن را قابل توجیه کند. اگر کنکور چنین ادعایی نداشت شاید چنین انتقادی بیجا بود، اما حالا...؟
خانم دکتر احمدنیای عزیز،
از این که نظرتان را در مورد خبر مذکور در «از زندگی» مکتوب کردید ممنونم. هرچند لطف شما بیش از انتظار من بود! سپاسگزارم.
ندا
سلام. روز به خير. البته فكر ميكنم سال گذشته ميزان قبول شدهها 60 به 40 بود... با اين حال شاديم و مسرور از يافتن وبلاگ شما. بسي لذتبخش بود...
سلام.من مطلبی را در مورد نوشته شما اضافه کردم.اگر انرا بخوانید و نظرتان را بگویید ممنون میشوم.
مطالبی را در وبلاگ مهدی در این مورد نوشته ام. در مجموع فکر نمیکنم دلیل وجود داشته باشد که در کنکور تبعیض جنسیتی قایل شویم. اگر کسانی حس میکنند که شرایط مناسب برای کار زنان در مناطق دور افتاده وجود ندارد نباید آنان را از تحصیل محروم کنیم. باید به دنبال مهیا کردن شرایط باشیم. ضمن آنکه به عنوان فردی که سالها در مناطق محروم کشور کار کرده ام میگویم که بسیاری زنان را دیده ام که در اینگونه مناطق کار میکنند و گرچه سختی هایی میکشند ولی ناتوانی از خود نشان نداده اند.
ارسال یک نظر