۰۲ تیر، ۱۳۹۰

وبلاگ نوشتن در نصفه شبِ امتحان

وقتی «استاد» یک متن دستنویس از کتابی را که الان دیگر در دسترس نیست و بیست-سی سال پیش در زمان دانشجویی خودش خلاصه ای از آن را ترجمه کرده که ربط جمله های متوالی اش معلوم نیست و همه اش با سعی و خطا و عرق ریزان فراوان باید حدس بزنی منظور نویسنده چی بوده، میدهد دست دانشجوی تحصیلات تکمیلی برای امتحان پایان ترم... آدم ناخودآگاه یاد آن آگهی بازرگانی قدیمی تلویزیون می افتد که در آن یک خرس قهوه ای تنومند رو به دوربین به طعنه میگفت: «این روزا با ایران رادیاتور کی می ره تو غار؟»

۱ نظر:

ناشناس گفت...

چرا باید تفسیر کرد ؟ مگر همه چیز تفسیر دارد ، سعی و خطائی وجود ندارد میشه متن استاد را خواند و بر اساس دل خود تفسیر کرد نه بر اساس دل استاد آنوقت خیلی ساده و راحت میشه همۀ کارها ، اصولا " خود زندگی آهی است و دمی مگر چی داره که استاد چی داشته باشد ، سعی کن امتحانت را خوب بدهی می بینی که حرف استاد تفسیر عملی میشه نه تئوری دوست من