در فرهنگ ما « حمال» و «عمله» گاهی به عنوان ناسزا به کار می رود. شاید این محصولِ رویکرد جدیدی باشد که به «بدن» شأنی والا و عمدتا تشریفاتی و نمایشی می دهد، والاتر از آن که ابزار «کار» -کار فیزیکی- شود. یا حاصل اندیشه ای است که اشتغال به کار فکری را وجه ممیزه ی انسان و غیرانسان می پندارد.
به هر حال به نظرم در شرایطی که جامعه ی ما دارد (نابرابری و شرایط دشوار اقتصادی برای طبقات پایین تر، فقدان بیمه های کارامد، و چشم انداز مبهم و تاریک آینده)، شاید باید این واژه ها را از نو معنی کرد. این آدم ها به نظرم می توانند نماد «شرافت»، «سلامت نفس» و «خودساختگی» باشند.
دوست داشتم فرصتی بود برای گفت و گویی عمیق با این آدم ها، اما فعلا که نیست. تصورمی کنم آن ها کسانی هستند که می توانند برای امرار معاش مثل خیلی های دیگر دست به کار خلافی بزنند بی این که جسم و جان خود را بفرسایند. آن ها کسانی هستند که اگر به قدر کافی خودساخته و سلیم النفس نباشند -شاید نه چندان سخت- مثل خیلی ها به دام اعتیاد و وادادگی بیفتند.
به نظرم حتی –به عنوان یک ایده ی پژوهشی- می شود به این فکر کرد که فهم این آدم ها، زندگی و طرز تفکرشان، می تواند راهی به سوی کشف عوامل بازدارنده ی آسیب های اجتماعی و روانی باشد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر