یک نکته ای در فرزندپروری اخیرا توجه ام را جلب کرده، این که بعضی رفتاها را ده بار و صدبار اگر بگویی و بخواهی و با انواع و اقسام ترفندهای تربیتی سنتی و مدرن و غریزی و علمی بخواهی جابیندازی، بچه نمی پذیرد، انگار یاد نمی گیرد (به عنوان والد احساس استیصال، درماندگی، ناتوانی و ناکامی به ات دست می دهد، و کمی بعد یأس: نکند بچه ام خنگ است؟!). در همان حال رفتاری که هیچ وقت تلاشی برای یاددادن اش نکرده ای، بچه ها زمانی بروز می دهند که از مشاهده اش جا می خوری!
می دانم که بچه ها خیلی از کارها را صرفا با مشاهده ی دیگران – والدین، خواهر و برادرها، و همسالان- می آموزند، بی آن که کسی مستقیما درباره ی آن رفتارها با آن ها سخنی گفته باشد یا رسما و مستقیما قصد یاد دادن شان را داشته باشد. این حال گاهی سرزدن بعضی رفتارها و گفتن بعضی حرف ها از بچه واقعا غافلگیرکننده است: «این را دیگر کی و کجا واز کی یادگرفته؟». این شاید بزرگ ترین راز بچه داری باشد!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر