اگر بخواهیم میزان اخلاق گرایی یک سیستم را بسنجیم، به نظرم بد نیست اگر عدالت را به عنوان یک ارزش بنیادین اخلاقی فرض کنیم، و بعد ببینیم این سیستم چه قدر حقوق فرودستان را در برابر فرادستان رعایت می کند. (چشم بسته غیب گفتم؟! )
حالا اگر بخواهیم یک سنجه ای برای اندازه گیری میزان اخلاق گرایی آدم ها درست کنیم، باید بتواند میزان حساسیت به/ و رعایت حقوق فرودستان را وقتی شخص در حالت فرادست قرار دارد اندازه بگیرد. وقتی رابطه ی قدرت نابرابر است، وقتی شخص فرادست، قدرت و کنترل بر منابعی را در دست دارد که فرودست از آن محروم است، سلامت نفس و اخلاق گرایی آدم ها در رعایت حقوق مادی و معنوی فرودست متجلی می شود. وگرنه هر فرودستی به قاعده ی ابتدایی و غریزی صیانت نفس و حفظ ذات، ناگزیر از مراعات فرادست اش است، و بنابراین مراعات او، برای اش یک فضیلت محسوب نمی شود.
گاهی که نگاه می کنم می بینم، ناخودآگاه، در یک موقعیت هایی، به طرز اتوماتیک، حقوق و احترامی که برای فرادست ام قایل می شوم از فرودست ام دریغ کرده ام. این وضعیت چنان در جامعه ساری و جاری است که علیرغم این که همیشه به خودم نهیب زده ام که حساسیت ام را -در هر شرایط سخت و پرمشغله ای که دارم- نسبت به این قضیه حفظ کنم، اما گاهی اصلا متوجه رخ دادن اش نشده ام...
حالا اگر بخواهیم یک سنجه ای برای اندازه گیری میزان اخلاق گرایی آدم ها درست کنیم، باید بتواند میزان حساسیت به/ و رعایت حقوق فرودستان را وقتی شخص در حالت فرادست قرار دارد اندازه بگیرد. وقتی رابطه ی قدرت نابرابر است، وقتی شخص فرادست، قدرت و کنترل بر منابعی را در دست دارد که فرودست از آن محروم است، سلامت نفس و اخلاق گرایی آدم ها در رعایت حقوق مادی و معنوی فرودست متجلی می شود. وگرنه هر فرودستی به قاعده ی ابتدایی و غریزی صیانت نفس و حفظ ذات، ناگزیر از مراعات فرادست اش است، و بنابراین مراعات او، برای اش یک فضیلت محسوب نمی شود.
گاهی که نگاه می کنم می بینم، ناخودآگاه، در یک موقعیت هایی، به طرز اتوماتیک، حقوق و احترامی که برای فرادست ام قایل می شوم از فرودست ام دریغ کرده ام. این وضعیت چنان در جامعه ساری و جاری است که علیرغم این که همیشه به خودم نهیب زده ام که حساسیت ام را -در هر شرایط سخت و پرمشغله ای که دارم- نسبت به این قضیه حفظ کنم، اما گاهی اصلا متوجه رخ دادن اش نشده ام...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر