چند هفته ی پیش، یک روز که به نظرم حال خوشی داشتم، سری زدم به کتاب فروشی نزدیک محل کارم. وقت هایی که خوشحال باشم و سر از کتاب فروشی یا سی دی فروشی در بیاورم، همین جوری بدون وسواس زیاد کتاب یا سی دی برمی دارم. آن روز هم 2-3 تا کتاب برداشتم، یکیش بعدا معلوم شد از این کتاب های روانشناسی عامه ی خیلی کم مایه بود، پول ام را دور ریخته بودم رسما! اما یک کتاب دیگر با همین موضوع گرفتم که خیلی جالب بود. امروز فرصت کردم بخوانم اش: «حالا نقاط قوت خود را کشف کنید». وقتی کتاب را می خواندم یاد مجموعه ای از کتاب های انتشارات صابرین افتادم که تحت عنوان کلیدهای تربیت کودکان چاپ شده. در دو جلد «
کلیدهای رفتار با کودک یک ساله» و «
کلیدهای رفتار با کودک دو ساله» چیزهای مشابهی خوانده بودم. در واقع به نظرم بنیادهای نظری روانشناختی که این سه کتاب بر مبنای آن ها نوشته شده اند احتمالا یکی است. در آن کتاب ها فصلی به «سبک های مزاجی» بچه ها اختصاص داشت که در آن با یک سری خصوصیات بچه آشنا می شدی که به گفته ی مؤلف، ذاتی فرد هستند و تقریبا تغییرناپذیر. این خصوصیات در همان حدود یک-دو سالگی قابل تشخیص هستند و تقریبا تا آخر عمر همراه فرد می مانند. آن موقع خیلی برای ام جالب بود که ببینم بچه ام توی کدام دسته هست و شناخت خیلی خوبی از ویژگی های بچه ام به دست ام داد، مثلا این که ذاتا سازگار، خوشبین و علاقه مند به موقعیت های جدید و... است.
در این کتاب جدیدی که گرفتم، شبیه همان کتاب ها اما با تفاوت هایی، بن مایه های اصلی توانایی ها و استعدادهای افراد معرفی شده است. ایده ی اصلی کتاب یکی این است که برای رشد و تعالی، باید استعدادها را پرورش داد و از آن ها استفاده کرد، در عوض نقاط ضعف را باید مدیریت کرد. دوم این که، اگر بن مایه ای را نداشته باشید یا کم داشته باشید، با آموزش نمی توانید آن را کسب کنید (به همین دلیل فقط باید مدیریت اش کنید که سد راه تعالی نشود). این دو پیشفرض، بنا به گفته ی مؤلفان، برمبنای یافته های عصب شناسی است که شرح مختصری از آن در کتاب آمده است. بن مایه های اصلی استعدادهای ما در سال های اولیه ی زندگی شکل می گیرند و بعدا امکان تغییر چندانی ندارند. مؤلفان تعریف مشخصی از استعداد و نقطه ضعف آورده اند که ممکن است با تعریف های عام و رایج اندکی متفاوت باشد. آن ها معتقدند که ما اغلب به نقاط ضعف خود بیشتر از استعداد های مان توجه می کنیم، استعدادهای مان را بدیهی می پنداریم و از آن ها به قدر کافی بهره برداری نمی کنیم، و تلاش و انرژی بیهوده ای صرف می کنیم که نقاط ضعف مان را از بین ببریم. آن ها جایگاه مهارت و دانش را نیز در کنار استعداد روشن کرده اند. و تأکید کرده اند که باید این ها را از بن مایه های توانایی متمایز کرد. و فقدان استعداد را با مهارت و دانش نمی توان جبران کرد.
خواندن این کتاب خیلی جذاب بود، نه صرفا به خاطر ارزش کاربردی اش، بلکه به دلیل تفریحی که می شود با آن کرد: کشف بن مایه های خودت و افرادی که می شناسی. احساس می کردم بعضی جملات در بعضی بن مایه ها، دقیقا توصیف خودم است یا شخص خاصی. این بازی هیجان انگیزی بود!
کتاب، مثل همه ی کتاب های روانشناسی عامه خالی از بحث های نظری و مفصل است، و پر است از مثال های موردی، که البته من از اغلب آن ها می پریدم. با این حال نتایج سرچ در google scholar نشان داد که طی ده سال 20 باری هم مورد استناد قرار گرفته که البته اصلا زیاد نیست، اما برای متنی که چندان رنگ و بوی متون رسمی پژوهشی و آکادمیک ندارد، کم اهمیت نیست. 3-4 تا از استنادها هم در ژورنال های ناشران معروف علوم انسانی بود.
بعضی اشارات کتاب همچنین نشان میدهد که کتاب با پشتوانه ی یک پژوهش و بیش تر برای مدیران و کسانی که طالب موفقیت حرفه ای هستند، نوشته شده است.
مشخصات کتاب:
عنوان: حالا نقاط قوت خود را کشف کنید
عنوان اصلی: Now, discover your strenghts
نویسندگان: مارکوس باکینگهام، دانلد کلیفتن، مهدی غروی قوچانی (مترجم)، داود سالک (ويراستار)
تعداد صفحه: 208
ناشر: معیار اندیشه (19 دی، 1389)
شابک: 978-964-6617-91-9