۱۶ تیر، ۱۳۹۰

لبه ی تیغ

در زمانه ای که تحولات اجتماعی (تحصیلات بالاتر، رسانه های متنوع، روابط اجتماعی گسترده) کسب انواع اطلاعات، راه حل ها و وجهه نظرها را برای افراد مختلف آسان کرده، هرچه می گذرد بیش تر و واضح تر می بینم که وقتی از جزئیات کار و زندگی کسی مطلع نیستی (که اغلب نیستی)، قضاوت کردن و نسخه پیچیدن برای کسی که با تو درددل می کند دشوارتر و بیهوده تر می شود. کسی اگر درددلی با تو می کند معمولا نه به تحلیل های تو علاقه مند است، نه راه حل هات، و -خصوصا- نه قضاوت هات درباره ی افکار و سبک زندگی اش. فقط دنبال دست مهربانی است که اندکی از بار فشار روانی روی دوش  اش را بردارد و به زمین بگذارد تا او سبک بشود، و بتواند به راه اش ادامه بدهد. دست های همدلی ات اگر نایی دارد، بارش را کم کن.

این روزها که احترام به فردیت و شعور آدم ها اهمیت زیادی دارد، نسخه پیچیدن و راه حل دادن کار ظریفی شده است. حتی برای کسانی که به حسن نیت تو نسبت به خودشان باور دارند و تو نسبت به آن ها دلبستگی قلبی خاصی داری (به دلیل «خون» یا کیفیت خاص رابطه)، قضاوت و ارائه ی طریق کار ساده ای نیست. راه رفتن روی لبه ی تیغ است.

۵ نظر:

ناهید گفت...

فکر نمیکنی با یک نیم نگاه بسرعت هم قضاوت کردی و هم نسخه پیجیدی ؟؟
شاید با اینکه سعی کرده با عینک تو به موضوع نگاه کند شماره عینکها یکی نبوده که تنها حسن نیت و باور با وجود دلبستگی قلبی جوانه زده ولی سنگ صبوری هنوز رشد نکرده واین هم عیب از فراهم نبودن شرایط (مطلع نبودن ) و نوع قرار گرفتن دانه در دل خاک است وگرنه دور لبه تیغ راه رفتن که سخت نیست میشود مانند پیچک بدور لبه پیچید و رشد کرد و بالا رفت .

ناهید گفت...

پست جدید بگذارید. کم می نویسید.

ناهید اوّل گفت...

نیم نگاه : ناهید ها در دنیا زیاد هستند ولی یادتان باشد منِ ناهید که نوشتم (فکر نمیکنی با یک نیم....) ناهید با نظر دوم نیست که بنویسم" پست جدید بگذارید ، کم مینویسید" میدانم که شما مرا با بلاگم شناخته اید ورای تعریف خاطرات ، شاید میخواهم بگویم که من هرگز در کار دیگران دخالت نمیکنم ، ممکن است مشورت نمایم یا نظرم را اعلام کنم ولی در کار بلاگ نویسی که کاری شخصی و دلی است و مود میخواهد دخالت نمی کنم . و این نظر دوم با نام ناهید هرگز من نیستم خواستم بدانید تا اشتباه نشود من فقط یکی هستم و کلمات من بعد از مدتی قطعا " برای شما آشنا شده یا خواهد شد و به قوۀ تشخیص شما اطمینان دارم صرفا " جهت اطلاع شما و ناهید دومی عرض کردم...

من گفت...

حالا می شد افشاگری نکرد! چی می شد اگه کسی خودش رو پشت نام کسی مخفی می کرد؟

با هر عنوانی که جعلی نباشه یا باشه اون خواست رو تکرار می کنم: لطفا بنویسین.

نیم نگاه گفت...

راست اش من از این بازی نام ها و جملاتی که رد و بدل شد چیزی سر در نیاوردم. زیاد هم برای ام مهم نیست. پیگیری نکردن ام دلالت خوبی است برای سر درنیاوردن ام و بی اهمیت بودن موضوع برایم. آشناهایی که این جا می خوانند از نزدیک می شناسم و ناآشناها هم که لابد همفکرند یا همدل، قدم شان روی چشم! این نوشته ها را برای دل و خوشایند کسی نمی نویسم که مهم باشد کدام نام مال کی هست! اگرچه نوشتن ام در این جا دال بر میل کنترل ناشدنی ام به "خوانده شدن" است.